تقریبا همه افراد از شنیدن نام تومور مغزی به وحشت میافتند و گویی دانستن اینکه یک تومور مغزی خوش خیم باشد یا بدخیم دیگر فرقی برایشان ندارد. اما در ذات تومورهای خوشخیم و بدخیم تفاوت بسیاری است که در تشخیص و درمان و عاقبت بیماران هم تفاوت ایجاد میکند.
همانطور که میدانید اگر یک سلول دچار رشد و تولید مثل خارج از کنترل شود کم کم تعداد آن افزایش یافته و تودهای را تشکیل میدهد که به آن “تومور” میگوییم. بنابراین تومور به معنی تعداد زیادی سلول است که تکثیر آنها از کنترل خارج شده است و سلولهای مغزی هم طبق همین قاعده میتوانند ایجاد تومور کنند. همین سلولها مممکن است سرعت تکثیر متفاوتی داشته باشند، میتوانند به مناطق دیگر هم حرکت کرده و در جای دیگر نیز توده تشکیل دهند و همینطور سبب تخریب بافتهای طبیعی شوند. گویی گروهی از سلولها یاغی شده و از پیروی از قوانین طبیعی که شامل تکثیر کنترل شده است سر باز میزنند و برای خود ساختار جدیدی میسازند و بعد هم پا را از این هم فراتر نهاده و شروع به گسترش محدوده فعالیت خود به مناطق اطراف کرده و سلولهای سالم را نابود میکنند.
اینکه این سلولهای توموری در چه حد “یاغیگری” کنند تعیین کننده میزان بدخیمی آنهاست. سلولهای تومورهای خوشخیم درست است خارج از کنترل تولید مثل میکنند اما معمولا منتشر نمیشوند، تخریب بافتی در اطراف خود ندارند یا قابل توجه نیست و سرعت رشد کمی دارند اما تمام این موارد در مورد تومورهای بدخیم برعکس است. نکته جالب اینجاست که گروه زیادی از تومورهای مغزی، در حدواسط بین خوش خیمی و بدخیمی هستند و ویژگیهای بدخیمی که ذکر شد را به شکلی ضعیفتر و نسبی دارند. هر چه میزان بدخیمی تومور بیشتر باشد، کنترل آن سخت تر بوده و درمان آن بیشتر نیازمند اقدامات تکمیلی پس از جراحی است مثل پرتودرمانی و شیمیدرمانی.
طبیعتا با توجه به رشد سریع تومورهای مغزی بدخیم، علائم آنها هم نسبت به تومورهای خوشخیم سریعتر پیشرفت میکند و ممکن است بیمار در مدت کوتاهی دچار مشکلات مغزی شدید شود. به این دلیل تشخیص زودهنگام با بروز اولین و خفیفترین علائم و اقدام به موقع برای درمان میتواند تفاوت قابل توجهی در نتیجه نهایی و سلامت و طول عمر بیمار ایجاد کند زیرا توموری که هنوز اندازه بزرگی پیدا نکرده، منتشر نشده و به بافتهای سالم آسیب نزده راحتتر جراحی میشود و درمانهای مکمل روی آن بیشتر تاثیر میگذارد.